عارفین



اول سوالی که پیش می آید این است که چرامقدّمۀ کتاب با اسمِ شریفِ هو» شروع شده است؟


جوابِ آن بدین صورت است که: به یک وجه، کل اسماء الهیه را به یک اسم بر می گردانند (به معنای وحدت سعّی)، و آن یک اسم اسمِ شریفِ الله» است که اوّلین حقیقتِ متجلّی از ذاتِ شریفِ الهی است و بعد از آن تبارک» و پس از آن اسم شریفِ تعالی» است. اوّل اسمِ متجلّی از خداوند، (الله) است. قرآن نیز با این اسمِ شریف آغاز شده است و اسمِ الله هم بر می گردد به بالاتر از خود که اسمِ شریفِ هو» است. نفسِ ناطقۀ انسانی را با این اسم یک جور سنخیت است، که انسان به وزانِ حق آفریده شده است.

یکی از لطائفِ آوردنِ این اسمِ شریف در اوّل این کتاب این است که کتاب در بابِ معرفتِ نفس انسانی است و بالاترین نفسِ ناطقۀ انسانی، نفسِ ناطقۀ جنابِ خاتم است و نفسِ ناطقۀ جنابِ خاتم چنان سِعۀ وجودی یافته که ایشان فقط هو» را عبادت کند. حتّی تمامِ انبیاء هم به مقامِ شریفِ خاتم در عبادت نرسیده اند که انبیاء دیگر عبدِ هو و رسولِ هو نشدند و از آن مرتبه تنزّل یافته هستند..

حدیثِ شریفی از جناب رسول الله در کتاب شریف غُرَر و دُرِر» سیدمرتضی علم الهُدی نقل می کنند: اَعلَمَکُم بِنَفسه اَعلَمَکُم بِرَبَّه» که عالمترینِ شما به جانتان عالمترین شما به ربّتان است. حدیث را اینجور معنی کنیم که عالمترین شما به نفسِ خود، آگاهترین شما به پرورش دهنده تان می باشد. هر اندازه که از خودت آگاهی همان اندازه خدا داری و همان اندازه که جاهلی همان اندازه خدا نداری و هر کسی خودش را بیشتر بشناسد خدا را هم بهتر می یابد. یعنی معرفت نفس نردبانِ معرفت ربّ قرار می گیرد.

قرائت مقدمۀ کتاب: دروس معرفتِ نفس، معرفتِ نفسِ ناطقۀ انسانی قطبِ قاطبۀ معارف ذوقیه و محورِ جمیعِ مسائل عقلیه و نقلیه و اساسِ همۀ خیرات و سعادات است. و به بیانِ امیرالمؤمنین علی علیه السلام» مَعرِفَةُ النَّفسِ اَنفَعُ المَعارِف».

کلمه ای داریم در عبارت به نام دروس معرفت نفس، مراد شناخت نفس انسان است. انسان در اوّلین مرتبه ای که نفس پیدا می کند آن نفس در مرتبۀ نفسِ نباتی است. بعد کم کم قوی تر شده و شدّت و وسعتِ وجودی می یابد و می شود نفسِ حیوانی؛ بعد از آن به نفسِ انسانی می رسد. منتها چون نفسِ انسان شریفترین نفوس است و بالاترینِ جانهاست؛ حالا به این جهت می فرمائید ما می خواهیم دنبالِ معرفتِ نفسِ انسان برویم، چون معرفتِ نفسِ انسانی شریف و مهم است.

هرگونه شناختی که در بخشهای معارفِ ذوقیه حاصل می شود (معارف ذوقیه، مسائل عرفانی است اعم از عرفانِ نظری و عرفانِ عملی) و تمامِ عرفان دورِ معرفتِ نفس می گردد. معرفتِ نفس (شناختِ نفسِ انسانی)، قطبِ قاطبۀ (قاطبه یعنی همه) معارف ذوقیه ( عرفانِ نظری و عملی) است.

و محورِ جمیع مسائل عقلیه و نقلیه است».
منظور از مسائل عقلیه فلسفه می باشد که حکمت متعالیه فلسفه، عقل خالص است. منظور از نقل هم آنچه از دهانِ انبیاء نقل شده، احادیث انبیاء، احادیث ائمه، قرآن کریم همه جزو علمِ نقلی هستند.
.و معرفتِ نفس اساس همه خیرات و سعادات است»
هر چه از خودمان دور شدیم بی سعادتیم هر چه بخودمان نزدیک شده ایم با سعادتیم، ببین با خودت هستی یا نه؟ می خواهی به یک نفر بگویی فلان کار بد را نکن اوّل به خودت بگو جنابعالی دیگر از این کارها نمی کنی دیگر تمام شده؟ بسیار خوب اگر نمی کنی به ایشان هم بگو وَاِلّا سخت است، وَاِلّا گرفتاری دارد؛ اول خودتان را باشید سعادتِ خودتان را می خواهید خودتان را بپایید.

بحث معرفت نفس در کتاب های امروزی تحتِ عنوان رشتۀ روانشناسی مطرح است که بسیار رشتۀ وسیع و دامنه داری است. منتها روانشناسی که در علومِ جدید مطرح شده است، روندی را طی می کند که کار را از اساس شروع نکرده است، امّا معرفتِ نفس رابطۀ انسان را با کلّ نظامِ هستی و رابطۀ انسان را با حقیقت اداره کنندۀ نظام عالم مورد بحث قرار می دهد. لذا حضرت آقا روحی فداه در تعلیقاتشان بر اسفار صدرالمتألهین می فرمایند: مَن عَرَفَ نَفسَه عَرَفَ الاشیاءَ کُلَّها»، کسی که خودش را بشناسد، تمام اشیاء و موجوداتِ عالم را می شناسد که دیگر نقطۀ مبهمی در عالم برایش نمی ماند که عرف الاشیاء کلها»، کلّ اشیاء را می شناسد. در منطق می فرمایند: هر قضیه ای عکس هم دارد، یعنی کسی که خودش را نشناخت هیچ یک از اشیاء را نمی شناسد.

متن درس: انسان بزرگترین جدول بحر وجود است»:

جدول، جوی را می گویند، تشبیه و تنظیر شده که وجود حق متعال یک دریایی است که تمام موجودات همانند یک جوی به این دریا متصلند، به این دریا اتصالِ وجودی دارند، اما در بین این جوی ها و جدول ها، انسان بزرگترین جدول است، هر چه می خواهی باید ان شاء الله از جدول وجودی خودت آبگیری کنی.

ادامه درس: و جامعترین دفترِ غیب و شهود است».

مراد از غیب، ماوراء طبیعت است و مراد از شهود، نشئۀ طبیعت هستند که همۀ این موجوداتِ ظاهری شهود و همه دفتر حق هستند و تمامِ موجوداتِ ماوراء طبیعت، دفترِ حق هستند. در بینِ این دفترها وجودِ جنابعالی است که جامع ترین جدول هست. هر چه خواهی درونش بنویسی جا می شود.  الان حیوان، گیاه و . . . ، تا مقداری کمالات در آن بنویسند تمام می شوند که تا حدّی رشد می کنند. اما نفس ناطقۀ  انسان می رود و می رود و. کجا؟ کجا برنمی دارد. جامعترین دفتر است که تمامِ اسرارِ نظامِ هستی را می شود در این دفتر نوشت.  نزدیکترین راه، کسب معرفت نفس انسانی است که راه مستقیمِ حق است و نزدیکترین راه به ماوراء طبیعت است. در نماز اگر سخن از إهدنا الصراط المستقیم» داریم، در حقیقت معنای این آیۀ شریفۀ سورۀ حمد این است که خدایا ما را به خودمان هدایت کن، خودمان را بفهمیم، بیابیم، که هستیم؟ چه هستیم؟ 

ادامه مقدمه: کاملترین مظهر واجب الوجود است»:

مَظهر، حالت اسم مکانی دارد، یعنی محل ظهور. تمام موجوداتِ عالم محلِ ظهورِ حقند؛ منتها به مقدار سعۀ وجودیِ خودشان او را نشان می دهند؛ اِنَّ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَاختِلافِ اللَّیلِ وَ النَّهار لَایاتٍ لِاوُلِی الباب»؛ تمام اینها همه آیتند، همه دارند او را نشان می دهند، همه کمالاتِ وجودیِ او را نشان می دهند، همه چیز، اما آن محلی که خداوند به نحوِ تمام ظهور کرده که دیگر مظهرِ اتمّ حق متعال هست، جنابِ انسان است، نفسِ ناطقۀ انسان است که کاملترین مظهرِ وجودیِ حق تعالی است، خودت هستی، خودت را دریاب.

آقایان در رشته های علمی فرمایشی می فرمایند بنام برائت استهلال»؛ یعنی در کتب باید مقدمه طوری باشد که افقی باز از آیندۀ کتاب را نشان گر باشد. بگوید که در آینده در این کتاب چه خواهد آمد. مثلا از قطب، ذوق، ماوراء طبیعت، نفس ناطقه انسانی، صراط مستقیم و غیره در مقدمه حرف به میان آمده پس جزء مباحثِ آینده است.

ادامه مقدمه:  این جدول اگر درست تصفیه و لایروبی شود مجرای 

آب حیات و مجلای ذات و صفات می‌گردد.  

 این جدول اگر درست تصفیه و لایروبی شود،  مجرای آبِ حیات؛ آبِ حیات مراد علم است که آدم مجرای علم قرار بگیرد. مجرا یعنی محلِ جریانِ آب، آبِ حیاتِ علمِ نفسِ ناطقۀ انسانی که عَلَّمَ الادَمَ الاَسماءَ کُلَها» و مجلای ذات و صفات می گردد. مجلا» محلِ تجلّی است، ذات و صفات و تمامِ اسماء الله در او متجلی می شود. تمامِ صفاتِ الهیه در نفسِ ناطقۀ انسانی متجلی می شوند؛ شایستگیِ جانتان را ببینید، این دفتر شایستگی لوحِ محفوظِ کلماتِ نوریه را دارد، الان یکی از بطونِ معانیِ کلمۀ لوح محفوظِ قرآن دارد اینجا خودش را نشان می دهد که نفسِ ناطقۀ انسان لوحِ محفوظِ نظامِ هستی هست. تمامِ موجوداتِ نظام هستی را تعبیر به کلماتِ نوریه می کنند. چون همه قرار شد دفترِ غیب و شهود باشند، همه قرار شد مظهرِ واجب الوجود باشند که کل موجوداتِ عالم مجلای حقند، محل تجلی نورِ حقند: اَللهُ نُورُ السَُمواتُ وَ الاَرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکاتٍ»؛ همه نور و چراغدان و چراغ راه هستی برای خدای تبارک و تعالی هستند و جنابعالی، نفسِ ناطقۀ تو شایستگیِ این را دارد که لوحِ محفوظی بشود، یک دفتری بشود که تمامِ این کلماتِ نوریه در آن نوشته شود.
ادامه: این دفتر شایستگی لوح محفوظ شدن کلمات نوریه شجون حقائق اسماء و شئون رقائق ظلّیه آن‌ها را دارا است.

تمامِ موجوداتِ نظام هستی را تعبیر به کلماتِ نوریه می کنند. چون همه قرار شد دفترِ غیب و شهود باشند، همه قرار شد مظهرِ واجب الوجود باشند که کل موجوداتِ عالم مجلای حقند، محل تجلی نورِ حقند: اَللهُ نُورُ السَُمواتُ وَ الاَرضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشکاتٍ»؛ همه نور و چراغدان و چراغ راه هستی برای خدای تبارک و تعالی هستند و جنابعالی، نفسِ ناطقۀ تو شایستگیِ این را دارد که لوحِ محفوظی بشود، یک دفتری بشود که تمامِ این کلماتِ نوریه در آن نوشته شود. "شجون" جمع شجن به معنای پیچیدگی است و ارتباطِ خاصِ بینِ کلماتِ وجودی است، آنچنان نفسِ ناطقۀ انسان می تواند بالا برود که ارتباط تمامِ کلماتِ وجودیِ عالم به همدیگر یکجا داشته باشد. تمامِ اشیاء عالم به هم مرتبط و متصّلند. رقایق» از رقیقه و تنزل یافتن می آید؛ الان می گوئی آسمان آن است و زمین این است، آتش می سوزاند، زمین یک کرۀ خاکی کذا و آب یک مایعِ روانِ کذاست؛ ابر یک بخارِ کذایی در فضاست، دریا آن، آفتاب که یک کرۀ جرمِ سوزنده و حرارت دهنده کذا و کذاست، تمامِ ستاره ها برای خودشان حقیقتی و ظواهری دارند، اینها می شود رقایق، اینها می شوند رقیقه، بعد این رقایق حقیقتی دارند که حقیقت همه را جمع بفرمائید می شوند حقایق، این حقایق در مقامِ احدیت همه به همدیگر پیچیده اند که همۀ حقایقِ مندرج در مقامِ سِرِّ عالَم می شوند و باطنِ عالم و روحِ عالم، که اینها با هم و در هم پیچیده اند و آنچنان درهم می روند که همۀ حقایق می شوند یک حقیقت، آن مقام را تعبیر می کنند به شجون حقایق اسماء». که دیگر همه درهم پیچیده هستند که به آن مقامِ شجونِ حقایقِ اسماء می گویند.

 این رقایق شئونی دارند؛ مثلاً می بینی شأن آب، آب چقدر شئون دارد، الان جنابعالی از آب چه استفاده هایی می فرمایی، تمامِ آنچه از آب برکت به تو می رسد می فرمایند شئون آب، الان جنابعالی که اینجا نشسته ای بعنوانِ یک رقیقه و یک مرتبۀ تنزل یافتۀ از آن حقیقتِ خودت هستی که حقیقتِ تو الان این نیست که اینجا نشسته ای حقیقتِ تو در مراتبِ وجودیِ مافوق است و تو الان دم به دم در عینِ حال که با بدنِ ظاهریت در این عالمی و با این بدنت چقدر شئون داری که فقط دیدنِ تو یک شأن تو هست؛ شنیدنِ تو یک شأن تو هست؛ حرف زدن تو یک شأن توست؛
دفترِ حق است دل به حق بنگارش              نیست روا پر نقوش باطله باشد
 ادامة مقدمه کتاب: سیرِ شهودی، غایتِ آن معرفتِ شهودی است که لَم أَعبُدْ رَبّاً لَّم أَرَه»، و سیرِ آفاقی، نهایتِ آن معرفتِ فکری است که اُولئِکَ یُنادَونَ مِن مَّکانٍ بَعید»»ٍ.
. آنچه  را که انسان از ناحیۀ عقل و یا قوایی که تحتِ نظرِ عقلند، از قوّۀ وهم و خیال و قوای پنجگانۀ حسِّ ظاهری، بدست می آورد، معرفتِ فکری است و آنچه را انسان می بیند معرفتِ شهودی است. مثلاً می شنود، شناختِ فکری است و یا می بوید و می چشد و لمس می کند و تخیل می کند و توهّم می کند و یا تعقّل می کند، اینها همه معرفتِ فکری است. اگر تعقّل، مقدّمه برای معرفتِ شهودی باشد، بسیار نردبان خوبی است.  در روایت آمده که سیرِ انفسی، غایتِ آن معرفتِ شهودی است، لَم اَعبُد رَبًّا لَم اَرَه» و معرفتِ شهودی تنها از یک راه حاصل می شود و آن هم از ناحیۀ سیرِ انفسی است که انسان به مقامات شهودی قلبی راه می یابد. و درجات تعقّل و فکر اگر چه راهِ رسیدنِ به حق است اما راهی است که از دور حق را ندا می دهد، اُولئِکَ یُنادَونَ مِن مَّکانٍ بَعید»، اینها کسانی هستند که از راه دور خدا خدا می کنند و لذا می خواهند از اثر پی به مؤثّر ببرند. لذا تمامِ رشته های علمی همه از راه دور الله الله می کنند ولو رشته های تجربی باشد که اُولئِکَ یُنادُونَ مِن مَّکانٍ بَعید»؛ و فرمودید اقربِ طُرُق به سوی حق تعالی نفسِ ناطقۀ انسانی است که صراطِ مستقیم است و لذا کسی که سیرِ انفسی بکند، حق را در متنِ جانِ خودش می یابد. »
نکته: شهودِ ملکوتی با عقول اکتسابی حاصل نمی شود، کسی که فقط سیرِ فکری کند و در سیرِ انفسی و شهودی نیفتد، هرگز آن شهودِ ملکوتی برایش حاصل نمی شود؛ البته این مقدمه است برای آن و هر دو سیر را طی کند، منتها اول این را و بعد آن را. لذا حضرت آقا به عنوان پند به همه می فرمایند که خوب درس بخوانید، خودتان را پاک داشته باشید. همینجور که هست خوب درس بخوانید، خودتان را آلوده هم نکنید، این کشورِ بدن و این کشورِ جان، اگر آلوده شود، درس خواندن، آب در هاون کوبیدن است، ای کاش فقط آب در هاون کوبیدن باشد، خطراتِ بعدی را خودتان ملاحظه می فرمائید و می بینید.

ادامه مقدمه: انسان کاری مهمتر از خودسازی ندارد و آن هم مبتنی بر خودشناسی است. دروس معرفت نفس کتابی است که در این مقصد اعلی و مرصد اسنی ، به نظم و نضد خاصی ، بالفعل حاوی بیش از یکصد و پنجاه و سه درس است که سالیانی برای عزیزانی طالب کمال تحریر ، و در محضر انس و قدس آنان تقریر و تدریس شد و اینک قلم تقدیر رقم زد که آن پرده نشین شاهد هر جائی شود.»:

که ان شاء الله انسان باید در رصد خانۀ نفس بنشیند، اما این رصد خانه ای است که خیلی اسنی و بلند هست؛ بسیار رفیع است. رصدخانه را در جای بلندی می سازند و اهل رصد باید برود در چاه در تاریکی روشنایی را بپاید و این خودش سیری است که تمامِ موجودات باید بروند در تاریکی و از تاریکی بسوی روشنائی بیایند که یَخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّور»؛ حیوانات و غیره، همۀ نطفه ها باید بروند در شکم و از شکم در بیایند. جنابعالی هم از شکم درآمدی از صلب و ترائبِ پدر به زهدان مادر و از آنجا در بطنِ مادر تا بتوانید به روشنائی بیایید و سیر انسانی کنید. تمامِ نباتات از دلِ تاریکیِ خاک در می آیند، تمامِ میوه جات همه از دلِ تاریکیِ خوشه و شاخه و اَمثالِ اینها باید بیرون بیایند، آقای رصدخانه چی هم باید در دلِ چاه رصد خانه برود و از آنجا ببیند در روشنایی چه خبر است. به آنجا که رسیدی باید بروی در رصدخانۀ نفس بنشینی ببینی چه خبر است.

به نظم و نضد (چینش)؛ معلوم است که خودِ کلاسِ درس یعنی عالمِ اُنس، قلم تقدیر رقم زد که آن پرده نشین شاهدِ هرجایی شود.

ادامه مقدمه: این صد و پنجاه و سهدر سیر مراحل ابتدایی معرفت نفس است. مرجو از خداوند اینکه توفیق ادامه و تکمیل آنرا مرحمت بفرماید. امید است که این دروس، نفوس مستعده را مُعِدّی برای اعتلای به معارج عالیه معرفت نفس انسانی ، و مُمِدّی در راه ارتقای به مدارج سامیه منزلت قرب رحمانی گردد.

مُعدّی یعنی آمادگی، برای اعتلای به معارج عالیۀ معرفت (سیر فکری) نفس انسانی؛ معلوم می شود که این دروس این نتیجه را به دنبال دارد که آقا فرمودند من اینها را دنبال کردم، و مُمدّی یعنی کمک کننده ای است در راه ارتقای مدارج سامیه یعنی درجاتِ بلند منزلتِ قربِ ربّانی گردد که منزلتِ قُربِ ربّانی، منظور عرفان عملی است. لذا معلوم می شود هر دو بخشِ علمی و عملی را در دروسِ معرفت و کتابه ای دیگرِ حضرتِ استاد در پیش داریم که در طی دروس آینده ان شاء الله تقدیمِ محضرِ عرشیِ شما مشتاقانِ به کمال می گردد.

 



دوستان عزیز می توانند با انتخاب هر یک از مبالغ زیر ما را در راستای نشر آثار علامه حسن زاده آملی یاری کنند.



5000 تومان


10000 تومان


15000 تومان


20000 تومان


30000 تومان


40000 تومان


50000 تومان


100000 تومان


به منظور ارسال سوال شرعی، ابتدا وارد صفحه کاربری شوید: 

 

صفحه ورود کاربری

 
درصورتی که حساب کاربری ندارید، در صفحه عضویت ثبت نام کنید: 
 

عضویت

 

نیازمند یاری شما هستیم.دوستان عزیز می توانند با انتخاب هر یک از مبالغ زیر از سازنده برنامه و نشر معارف ما را یاری کنند.

 
 
 

5000 تومان

 

10000 تومان

 

15000 تومان

 

20000 تومان

 

30000 تومان

 

40000 تومان

 

50000 تومان

 

100000 تومان


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها